وقتی اولویت حضور پلیس جای دیگری به غیر از محل انجام وظیفه اش باشد

امروز بعد از یه سفر چهار روزه هفت ساعت توی جاده رانندگی کردم تقریبا از ساعت دوازده ظهر تا حدودای هفت بعداظهر. من بارها توی این مسیر رانندگی کردم ولی این دفعه یه چیزی با بقیه دفعات فرق داشت...چیزی که به شدت نظرم رو به خودش جلب کرد و در واقع دلیل نوشتن این پست شد این بود که توی این مسیر هفت ساعته حتی یک ایست بازرسی نبود! و تمام پست های ایست بازرسی به شکل عجیبی انگار که به تعطیلات رفته بودن چون یا اصلا ماموری در پست ها وجود نداشت یا نهایتا یک سرباز وظیفه مشغول چرت زدن بود! عجیب تر از این عدم وجود پلیس راهنمایی و رانندگی در کل طول مسیر بود انگار که همه دست جمعی رفته بودن پیک نیک!من با اطمینان میگم که حتی یک خودروی کنترل ترافیک هم مشاهده نکردم! اوضاع جاده هم به شدت بد و نا ایمن بود چون برادران عزیز راننده کامیون هم متوجه این مورد شده بودن و حسابی جاده رو تبدیل به نمونه ملموسی از شهر بی کلانتر و هفت تیر کشی قورباغه کرده بودن! نمیدونم چرا ایمنی جاده و جون مردم همینطور به امان خدا رها شده بود و مامورین راه کجا بودن! ولی میدونم که امروز بیست و دوم بهمن هزاروسیصدونودویک بود و جاده ها و گردنه های بین شهری همه بوی مرگ میدادن!